درک تفاوت تربیت عادت مهارت اخلاق هوش استعداد و آموزش به عنوان مفاهیم پایه تربیت کودک برای مواجهه با انبوه اطلاعات و دستورالعملهای ارائه شده در فضای مجازی و رسانهای برای والدینی که در این حوزه تخصص ندارند، ضرورت دارد.
والدین کودکان و نوجوانان فعلی، که متولدین دهههای 50 تا 70 خورشیدی بشمار میروند، عموما به دلیل فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی و همچنین نظام آموزشی، پرورشی و رسانهای حاکم بر کشور در دهههای مذکور، در موضوع تربیت فرزندانشان در مقایسه با نسلهای قبلی بسیار آرمانگرا و حساس هستند. این آرمانگرایی از یکسو و بمباران مفاهیم مربوط به فرزندپروری در شبکههای اجتماعی و رسانههای موجود از سوی دیگر، ضمن اینکه این والدین جوان را سردرگم نموده، بلکه تهدید بالقوهای برای تربیت نسل جدید بشمار میرود. یکی از مفاهیم پرکاربرد و در عین حال گمراه کننده و خطرناک استعدادیابی است.
ضرورت درک تفاوت تربیت عادت مهارت اخلاق هوش استعداد و آموزش برای والدین
متخصصین ما در مجله تخصصی کودک و نوجوان آریاکید در تلاشند تا با ایجاد یک منظومه فکری روشن، به درک آسان مفاهیم فرزندپروری کمک نمایند. در این مقاله تلاش شده است تا در گام اول تفاوت بین مفاهیم اساسی این حوزه شامل آموزش، تربیت، عادت، مهارت، اخلاق، هوش و استعداد به زبانی ساده بیان شود. اگر شما به آگاهی لازم در مورد تفاوتها و تلاقی بین این مفاهیم دستیابید، در مواجهه با انبوه اطلاعات و مفاهیمی که در رسانههای مختلف با آن مواجه میشوید، سردرگم نشده و به بینش لازم برای دسته بندی و اولویتبندی مفاهیم مختلف در حوزه فرزندپروری مجهز خواهید شد.
در این مقاله ضمن مرور مختصر بر این مفاهیم تلاش میشود که تفاوت آنها به زبان ساده تبیین شود و مطالعه تفصیلی در مورد هر یک از مفاهیم به مقالات مربوطه در همین مجله تخصصی ارجاع میشود.
آموزش و تعلیم
آموزش تلاشی است که معلم برای انتقال معلوماتی خاص به شاگردان خود به کار میبرد و عمدتا به مهارت معلم و نوع محتوای درسی که معلم به انتقال آن میپردازد، بستگی دارد. به عبارت دیگر آموزش فرآیندی است که طی آن دانش و در شرایط خاص مهارت به فراگیران انتقال مییابد. یعنی کودک یا نوجوان در این فرآیند به دانش جدید و یا مهارت جدید مجهز میشود. مثلا با مفاهیم ریاضی، علوم، جغرافیا و … آشنایی پیدا میکند. بسیاری بر این عقیدهاند که آموزش میبایست کاربردی باشد و برای حل مشکلات زندگی و یا بهتر زیستن به کار آید.
آنچه که میل به آموختن را ایجاد میکند یا یک نیاز است و یا میل فطری انسان برای دانستن که درصورت پرورش(تربیت) میتواند یک میل شدید برای جستجو، پرسشگری و اکتشافات علمی ایجاد نماید.
برخی نیز آموزش را فرآیند انتقال دانش و تعلیم را فرآیند انتقال مهارت میدانند. فارق از این اختلاف نظرها میتوان دو مفهوم انتقال دانش و انتقال مهارت را مستقل از هم تجسم نمود. هرچند نمیتوان مرزی روشنی بین آنها ترسیم نمود.
تفاوت دانش و مهارت چیست؟
مهارت توانایی خاصی است که بدست آوردن آن علاوه بر کسب دانش، به تمرین و تکرار نیاز دارد. به عنوان مثال با آموختن دانش رانندگی نمیتوان رانندگی کرد، بلکه کسب مهارت رانندگی نیازمند تمرین و تکرار است. برای آموزشهای مهارتی معمولا دو مرحله در نظر گرفته میشود. یکی آموزش دانش و علوم مورد نیاز متناسب با مهارت مورد نظر و دوم ایجاد مهارت از طریق انجام و تکرار فعالیتهای خاص.
دانش از مغز سرچشمه میگیرد و مبتنی بر اطلاعاتی است که در مواجهه با جهانبینی و باورهای فرد توسعه مییابد و توسط فرد مجددا تعبیر میشود. لذا اطلاعات یکسان هنگام ورود به ذهن افراد مختلف به دانش یکسانی منجر نمیشود.
مهارت لازمه موفقیت در بسیاری از مشاغل است. رانندگی، خلبانی، جوشکاری، مکانیکی، تعمیرات، سخنرانی، مدیریت، خوانندگی، نوازندگی و … . مهارت حاصل آموزش(انتقال دانش)، تجربه و به نوعی تربیت است، که در یک دوره زمانی نسبتا طولانی در شخص ایجاد میشود و درصورت بکارگیری در او باقی میماند.
تربیت و مهارت
تربیت در معنای لغوی عبارتست از: پرورانیدن، پروردن و پرورش دادن. از نظر مفهومی نیز یعنی زمینهسازی برای پرورش استعدادهای درونی انسان.
استعدادهای درونی انسان از یک نگاه به دو دسته تقسیم میشوند:
یکی استعدادهایی که بین همه انسانها مشترک است و به عبارتی در فطرت همه انسانها نهاده شدهاست. مانند محبت، حقیقتجویی، زیبادوستی، میل به مبداء، حیاء، خداجویی و میل به مبداء،
دوم استعدادهایی که فطری نیست و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. صدای خوب، حافظه خوب، استعداد موسیقی، استعداد نقاشی،
هرچند تعیین مرز بین این دو بسیار مشکل است و ممکن است درمورد تطبیق انواع استعدادها بین این دو اختلاف نظر باشد، ولیکن در موضوع فرزندپروری میتواند تاحد زیادی راهگشا باشد.
نگاه اول
بعضیها پرورش استعدادهای فطری(دسته اول) را موضوع تربیت، و پرورش استعدادهای خاص(دسته دوم) را موضوع مهارت میدانند.
به عنوان مثال میل به محبت بذری است که در فطرت همه وجود دارد. کسانیکه که در محیط عاطفی و پرمحبت پرورش مییابند، این قابلیت در آنها پررنگتر شده و به اصطلاح میگوییم، فلانی با محبت و مهربان است. یا برعکس فلانی نامهربان و خودخواه است. مصطلح نیست که محبت را یک مهارت بشماریم. هرچند مانند مهارت نیاز به تمرین، پرورش و رشد دارد.
در مقابل کسیکه استعداد خوانندگی دارد، نیز با تمرین، ممارست و آموزش میتوانند خواننده موفقی شود. هر کسی نمیتواند با تمرین خوانندگی، خواننده شود ولی محبت را میتوان در همه پرورش و توسعه داد.
تربیت لازمه ارتقاء مهارت
مربیگری در پرورش استعدادها (چه استعدادهای فطری و چه استعدادهای اختصاصی افراد) بسیار اهمیت دارد و یک مربی حاذق میتواند ضمن انتقال موثر دانش لازم، به انجام درست تمرین و تکرار برای پرورش استعداد یا به فعلیت رساندن آن نیز کمک نماید.
برخی مهارتها نیز متاثر از مجموعهای از استعدادهای نوع دوم هستند. مثلا مهارت رانندگی در افراد مختلف متغاوت است. علت آن تفاوت در قابلیتهایی مثل سرعت واکنش، هوش تجسمی و فضایی، هوش بدنی و … از یکسو و میزان بهرهمندی از دانش مکانیک از سوی دیگر است.
تفاوت عادت و تربیت چیست؟
از نظر علمای قدیم، آدم تربیت شده کسی است که فضیلتهای اخلاقی در او به صورت عادت درآمده باشد. در نظریات روانشناسی رفتارگرا نیز مشابه این مفهوم وجود دارد. ویلیام جیمز نقش عادت را در تربیت مهم میداند و میگوید: در تعلیم و تربیت مهم این است که سیستم عصبی را با خود متحد کنیم. یعنی تلاش کنیم تا جزئیات زندگی روزمره را بدون زحمت و بصورت غیر ارادی انجام دهیم. ارسطو نیز عادت را لازمه تربیت میداند.
در مقابل برخی نیز عادت را فاقد جوهره عقلانی میدانند و معتقدند، عادت انسان را تبدیل به ماشینی خودکار میکند که فاقد انگیزه، ابتکار، خلاقیت و احساس مسئولیت است. کانت درباره تربیت کودک میگوید؛ تلاش برای عادت دادن کودک به هرچیزی مخاطره آمیز است. عادت مستلزم ثبات و تکرار فعالیت است و هرچند در مهارتهای مبتنی بر فنون مفید است ولیکن فاقد اراده و انگیزه است و کودکی که برمبنای عادت به رفتارهای از پیش تعیین شده پرورش مییابد، ذهن و فکرش تعطیل شده و فاقد خلاقیت خواهد بود.
آیا عادت همیشه و همه جا بد است؟
عادت در انجام رفتارهای ارزشی در مقابل تربیت قرار میگیرد و صرفا در رفتارهای غیر ارزشی و بینیاز از خلاقیت، اراده و انگیزه میتواند مورد توجه باشد. بسیاری از مهارتهای زندگی مانند نوشتن، خواندن، ساعت خوابیدن و .. از این نوعند. پس عادت همیشه و همه جا بد نیست. البته برخی عادات مادی و جسمانی مانند سیگارکشیدن، پرخوری کردن، بدخوابیدن و … نیز جزء عادات بد و انفعالی بشمار میروند.
این مفهوم به نحوی بیان کننده تفاوت بین تربیت انسان و حیوان نیز بشمار میرود. تربیت حیوان بر مفهوم شرطی سازی و ایجاد عادت استوار است و میتوان در مورد ابعاد مادی تربیت انسان نیز بکار رود ولیکن تربیت بعد روحی، روانی، انسانی و اخلاقی نمیتواند بر عادت پایهگذاری شود.
تفاوت تربیت و اخلاق چیست؟
همانطور که در بخشهای قبلی گفته شد، واژه تربیت بر پرورش استعدادها و تواناییهای درونی انسان دلالت میکند. این درحالی است که اخلاق امری مقدس و خاص انسان است و تربیت شامل حیوانات نیز میشود. موضوع علم اخلاق، شناخت مصادیق ارزشها و راههای کسب فضائل و ترک رذائل است.
شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام در مورد تفاوت اخلاق و تربیت میگوید(نقل به مضمون): ” تربیت مفهوم پرورش و ساختن را میرساند و بس. در مفهوم تربیت قداست وجود ندارد. اما در مفهوم اخلاق قداست وجود دارد. اخلاق اختصاص به انسان دارد. اگر اخلاق را صفات انسانی و اعمال و رفتار عالی انسانی در نظر بگیریم، اخلاق در این معنا یکی از مهمترین ثمرات تربیت است.”
براین اساس اخلاق تمام موضوع تربیت نیست. پرورش استعدادهای فکری، ذهنی و ذوقی و … نیز همگی در دایره تربیت و موضوع آن هستند. مثلا پرورش حافظه، قدرت استنتاج، استعدادهای هنری و ذوقی اگرچه در محدوده تربیت قرار میگیرند، ولی چون مستقیما با صفات اخلاقی مرتبط نیستند، جزء اخلاق محسوب نمیگردند.
تفاوت هوش، استعداد و مهارت
در یک تعریف هوش عبارتست از: توانایی یادگیری و کاربرد مهارتهای لازم برای سازگاری با نیازهای فرهنگ و محیط فرد. یکی از یکی از کاملترین تعاریف از هوش در سال 1983 توسط هوارد گاردنر ارائه شد که تفکرات سنتی در مورد هوش را بهم ریخت. در این تعریف هوش دارای هفت بعد معرفی شد که بعد از آن توسط خود گاردنر و دیگران به 10 بعد بسط و توسعه یافت. انواع هوش در این تعریف عبارتند از : هوش منطقی، هوش تجسمی، هوش کلامی، هوش موسیقایی، هوش بدنی، هوش هیجانی، هوش درون فردی، هوش طبیعتگرا، هوش معنوی، هوش وجودی.
تعریف جدید هوش مبتنی بر ابعاد ده گانه، بر تعریف استعدادهای انسانی نیز تاثیر گذاشت. در یک تعریف استعداد عبارتست از قابلیت و توانایی خاص در یادگیری و انجام ماهرانه یک کار خاص.
به نظر میرسد ابعاد دهگانه هوش استعدادهای کلانی هستند که ترکیب سطوح مختلف از آنها در کنار ترکیبهای مختلف از قابلیتهای جسمی و روحی، حواس پنجگانه و برخی ویژگیهای دیگر، ترکیبات متنوعی از استعدادهای جزئیتر و خاص را شکل میدهند.
به طور خلاصه میتوان گفت: ابعاد دهگانه هوش درواقع سطوح کلان استعداد بشمار میروند. افراد مختلف از سطوح متفاوتی از هوش در هر یک از ابعاد دهگانه برخوردارند. ترکیبات مختلف این ابعاد دهگانه انسانهای متنوعی با استعدادهای گوناگون ساختهاست. پرورش استعدادها در هر فرد به مهارتهایی منتهی میشود که نیازهای مشخصی را برطرف میکنند.
تفاوت استعداد و مهارت
همانطور که در تعریف مهارت ذکرشد، مهارت عبارتست از پرورش استعداد خاص برای برطرف کردن یک نیاز خاص. بسیاری از مهارتها متاثر از ترکیبی از ابعاد مختلف هوش هستند. برخی نیز ترکیبی از برخی ابعاد هوش و همینطور برخی ویژگیهای جسمیاند. مثلا مهارت یک پیانیست علاوه بر میزان برخورداری از هوش موسیقایی، به قابلیت شنوایی و توانایی تفکیک تن اصوات و همچنین میزان تسلط بر حرکات دست و سرعت واکنش آن نیز مربوط است. احتمالا هوش منطقی و ریاضی نیز بر کیفیت درک نظم و ترتیب نتها موثر است. ترکیب متفاوت این پارامترها باعث تفاوت در استعداد و در نتیجه سطح مهارت پیانیستهای مختلف میشود. البته آموختن دانش مورد نیاز و کمیت و کیفیت تمرین و تکرار عامل موثرتری بشمار میرود.
برخی مهارتها عمومیاند و همه افراد باید برای کسب این مهارتها تلاش نمایند. هرچند استعداد آنها برای ماهر شدن در این زمینهها متفاوت است. مثل مهارتهای پایه زندگی(تصمیمگیری، حل مسئله، خودآگاهی، همدلی، مدیریت رابطه، … رانندگی و …)
برخی مهارتها نیز مختص افراد با استعدادهای خاص است و عموما زمینه شغلی افراد را نیز تعیین میکند. مثل خوانندگی، نوازندگی، نقاشی، مدیریت، مهارتهای ورزشی و سایر زمینههای تخصصی.
- استعداد جنبه ذاتی دارد و مهارت جنبه اکتسابی
- سرعت بالای یادگیری یک مهارت، نشان از استعداد افراد است.
- اگر در انجام کاری استعئائ ئاشته باشید ولی مهارت لازم را کسب نکنید، محکوم به شکست خواهید بود.
تفاوتهای اخلاق و مهارت در چیست؟
اخلاق و مهارت، هر دو در نتیجه تعلیم و تربیت انسان ایجاد میشوند. آگاهی از موضوع مورد تربیت و تمرین و ممارست لازمه بدستآمدن هر دواست. موضوع مهارت قابلیتهایی است که انسان برای زندگی روزمره و رفع احتیاجات فردی و اجتماعیاش به آنها نیازمند است. اما موضوع اخلاق پرورش ویژگیها و قابلیتهای فطری است که باعث تقویت حالات، صفات و رفتارهای خوب شده و مانع حالات، صفات و رفتارهای بد شود.
پس در تربیت و پرورش کودکان و نوجوانان دو زمینه تربیتی وجود دارد:
- تربیت و پرورش هوش، استعدادها و مهارتهای مورد نیاز برای ارتقاء کیفیت زندگی
- تربیت و پرورش تفکرات، صفات و رفتارهای مثبت اخلاقی و از بین بردن تفکرات، صفات و رفتارهای منفی
جمعبندی تفاوت تربیت عادت مهارت اخلاق هوش استعداد و آموزش:
- تعلیم و آموزش
فرآیند انتقال دانش است. دانش لازمه رشد بینش و تعیین کننده سطوح بهرهبرداری از استعدادهای مختلف فطری و اختصاصی افراد است.
-
تربیت
فرآیندی است که در آن استعدادهای فطری عمومی و همچنین استعدادهای منحصربفرد افراد، پرورش یافته و به فعلیت میرسد. پرورش استعدادهای عمومی و فطری بصورت اخلاقیات در افکار، صفات و رفتار ظاهر میشوند و پرورش استعدادهای خاص بصورت مهارت نمود مییابد.
- مهارت
توانایی خاصی است که بدست آوردن آن علاوه بر کسب دانش، به تمرین و تکرار نیاز دارد. مثل رانندگی، نوازندگی، نقاشی و … . لازمه کسب مهارت برخورداری از استعداد لازم در آن زمینه است.
- عادت
نیز با تکرار و تمرین بدست میآید. در برخی زمینه ها که نیاز به خلاقیت، هوشیاری و اراده ندارد مفید است ولی در زمینههای ارزشی و مهارتی که نیازمند اراده، خلاقیت و هوشیاری است در مقابل تربیت قرار میگیرد.
- اخلاق
عبارتست از صفات و رفتارهای عالی انسانی که مانند مهارت در نتیجه تربیت و تمرین و تکرار بدست میآید و برخلاف عادت نیازمند بینش، انگیزه و اراده است.
- هوش
عبارتست از توانایی یادگیری و کاربرد مهارتهای لازم برای سازگاری با نیازهای فرهنگ و محیط فرد. ده بعد هوش در نظریات متاخر عبارتند از: هوش منطقی، هوش تجسمی، هوش کلامی، هوش موسیقایی، هوش بدنی، هوش هیجانی، هوش درون فردی، هوش طبیعتگرا، هوش معنوی، هوش وجودی.
- استعداد
به قابلیتهای موجود در انسان گفته میشود که به فعلیت رسیدن آنها مستلزم تربیت و پرورش است. بخشی از این استعدادها فطری و در همه انسانها موجودند. برخی نیز از انسانی به انسان دیگر متفاوتند و متاثر از ترکیبات مختلف سطح هوش در ابعاد دهگانه آن هستند. مثلا کسی که هوش منطقی و هوش موسیقایی بالاتری دارد در مقایسه با شخصی که در این دو بعد ضعیفتر ولی مثلا در هوش بدنی و طبیعتگرا قویتر است از ترکیب استعدادهای متفاوتی برخوردار است و قاعدتا مسیر شغلی متفاوتی برای موفقیت خواهد داشت.
[/col] [/row]
وای خیلی خوبه ساییتون