اختلالات رفتاری

اختلال سلوک و نقش خانواده در بروز آن

اختلال سلوک و نقش خانواده در بروز آن

اختلال سلوک نوعی الگوی رفتاری مکرر و مقاوم است که طی آن حقوق دیگران یا مقررات اجتماعی نقض می­‌شوند. محور اصلی این اختلال رفتارهای مخرب با حداقل حس دلسوزی است. بر اساس تحقیقات، خانواده در ایجاد این اختلال در کودکان نقش مهمی دارد. از این رو، در این مقاله از مجله تخصصی آریاکید به چیستی اختلال سلوک در کودکان و تاثیر خانواده در بروز آن می‌پردازیم.

بسیاری از کودکان، مقررات اجتماعی یا خانوادگی را نقض و در برابر بزرگسالان نافرمانی می‌کنند. چه میزان از این رفتارهای کودکان طبیعی است و در چه صورت آن را باید اختلال رفتاری به حساب آورد؟

و اگر این نوع رفتارهای کودکان اختلال سلوک به حساب می‌آید، خانواده چه میزان در بروز آن سهم دارد؟ والدین بایستی روی کدام ملاک‌های رفتاری مشکوک به این اختلال حساس باشند؟

برای پاسخ به این سؤالات به بررسی ملاک‌های رفتاری این اختلال و نقش خانواده در بروز آن می‌پردازیم.

اختلال سلوک چیست؟

اختلال سلوک (CD) (Conduct Disorder) یکی از اختلالات رفتاری مهم دوران کودکی و نوجوانی محسوب می‌شود. این اختلال شیوع زیادی دارد و به همین دلیل در جوامع مختلف برنامه‌های پیشگیری و درمانی متعددی اجرا می‌شود.

این اختلال می‌تواند با اختلالات دیگری همچون اختلال نافرمانی مقابله‌ای و اختلال بیش‌ فعالی نیز همراه باشد یا به صورت مجزا در کودک ظاهر شود. شناخت ملاک‌های رفتاری این اختلال می‌تواند کمک شایانی به والدین در ارجاع زودهنگام کودکان با نشانه‌های این اختلال کند.

اختلال سلوک یک اختلال روانی است که می‌تواند کودکان و نوجوانان را تحت تاثیر قرار دهد. به نظر می‌رسد کودکانی که اختلال سلوک دارند از آزار رساندن به مردم و انجام کارهای بد لذت می‌برند. آنها نامهربان و اغلب خشن هستند و به احساسات دیگران اهمیتی نمی‌دهند. این رفتار فراتر از مسخره کردن، بدرفتاری یا قلدری در کودکان است.

قلدری شدید، آزار رساندن به حیوانات و دروغ گفتن بدون دلیل همگی از نشانه‌های اختلالات رفتاری که می‌تواند اختلال سلوک باشد. در بچه‌های کوچکتر، اختلال سلوک با هل دادن، ضربه زدن و گاز گرفتن شروع می‌شود. در بچه‌های بزرگ‌تر، اختلال سلوک می‌تواند با رفتارهای خشونت‌آمیز شدیدتر و جنایاتی مانند دزدی، تخریب اشیا و آتش‌سوزی همراه باشد.

همه بچه‌ها گاهی اوقات بد و خشن رفتار می‌کنند، بنابراین اختلال سلوک تنها زمانی تشخیص داده می‌شود که این رفتار افراطی در یک دوره زمانی طولانی ظاهر شود و توسط رخدادهای گذرا ایجاد نشده باشد.

علائم مشکلات سلوک در کودکان

علائم اختلال سلوک در کودکان چیست؟

علائم اختلال سلوک عبارتند از:

  • بی‌توجهی به هنجارهای اجتماعی رفتار خوب
  • نادیده گرفتن حقوق و احساسات دیگران
  • لذت بردن از آسیب رساندن، دروغ گفتن یا دستکاری افراد
  • ارتکاب خشونت فیزیکی یا جنسی
  • صدمه زدن به حیوانات
  • در بچه‌های کوچکتر: دروغ گفتن بدون دلیل واقعی، دزدی برای سرگرمی و قلدری شدید
  • در بچه‌های بزرگتر: دعوا کردن، دروغ گفتن، تقلب، دزدی، تخریب اموال و آزار فیزیکی یا عاطفی دیگران

اختلال سلوک نوعی الگوی رفتاری مکرر و مقاوم است که طی آن حقوق دیگران یا مقررات اجتماعی نقض می­‌شوند. چنانچه مشخص است، محور اصلی این اختلال رفتارهای مخرب با حداقل حس دلسوزی است.

این رفتارهای مخرب می‌تواند علیه انسان‌ها یا حیوان‌ها باشد. در مورد آزار و اذیت انسان آسیب‌های جسمانی و حتی آسیب‌های روانی و مالی را نیز دربرمی‌گیرد.

در مورد آسیب به حیوانات نیز صدمه و آزار جسمانی بدون هیچ حس ترحمی را شامل می‌شود. همچنین رفتارهایی که هنجارها و قوانین را زیر پا می‌گذارد نیز وجود دارد.

در صورت عدم درمان به‌موقع و کاهش مشکلات این کودکان، احتمال انتقال این مشکلات به دوره نوجوانی و بزرگسالی و بروز اختلالات رفتاری و مشکلات اجتماعی شدیدتر همچون اختلال شخصیت ضداجتماعی، بسیار زیاد است.

ملاک‌های رفتاری اختلال سلوک

 موارد زیر در زمینه‌های مختلف از ملاک‌های اختلال در سلوک کودکان به حساب می‌آید.

پرخاشگری نسبت به انسان‌ها و حیوانات:

  • اغلب به سایرین زور می­‌گوید، تهدید می­‌کند یا می­‌ترساند.
  • با انسان­‌ها بی­‌رحم است.
  • اغلب کتک­‌کاری راه می­‌اندازد.
  • از سلاحی استفاده می‌کند که ممکن است باعث صدمات جسمی شدید شود.
  • در حضور صاحب مال دست به دزدی می‌زند.
  • با حیوانات بی­‌رحم است.
  • دیگری را به اجبار وادار به عمل جنسی می‌کند.

 تخریب اموال:

  • به­ عمد و با قصد ایجاد آسیب شدید، دست به آتش­‌افروزی می‌زند.
  • بطور ­‌عمدی اموال دیگران را تخریب می‌کند.

فریبکاری و دزدی:

  • فرد دارای اختلال سلوک بدون اجازه وارد منزل، ساختمان یا ماشین دیگری می‌شود.
  • اغلب برای کسب منفعت، جلب مساعدت یا فرار از تعهد دروغ می­‌گوید.
  • اشیای باارزش را در غیاب صاحب مال می‌دزدد.

نقض شدید مقررات:

  • با وجود منع والدین، اغلب شب­‌ها را خارج از خانه سر می­‌کند (شروع پیش از ۱۳ سالگی).
  • هنگام زندگی با والدین یا سرپرست حداقل دو بار شبانه از خانه گریخته است.
  • اغلب از مدرسه می­‌گریزد (شروع پیش از ۱۳ سالگی).

وقتی اختلال سلوک وجود دارد، ممکن است نشانه­‌های رفتاری اختلال نافرمانی و مخالفت­‌ورزی نیز همراه آن باشند. بنابراین تشخیص اختلال سلوک مانع از تشخیص اختلال نافرمانی لجوجانه نمی‌‌شود.

انواع اختلال رفتاری در کودکان

تفاوت‌های بروز اختلال سلوک در کودکان

هرچند طبقه تشخیصی اختلال سلوک بیانگر وجود نوعی الگوی رفتاری خاص است اما کودکانی که در این گروه تشخیصی قرار می­‌گیرند، بسیار با هم متفاوت هستند. کودکی ممکن است آتش­‌افروز باشد اما کودک دیگر هرگز مرتکب حتی یک مورد آتش­‌افروزی هم نشده باشد.

برخی پرخاشگرند و برخی نه. همه کودکانی که تشخیص اختلال سلوک دارند اهل نزاع نیستند. عده‌ای کارهای خلاف می­‌کنند و عده­‌ا‌ی خیر. تعدادی آسیب­‌شناسی روانشناختی خانوادگی دارند و تعدادی ندارند.

گروهی تشخیص­‌های دیگر مثل اختلال بیش‌ فعالی (ADHD) یا اختلال یادگیری دارند و گروهی خیر. به­ طور کلی، کودکان دارای اختلال سلوک اغلب تکانشی­ هستند، به تحریک زیاد نیاز دارند، از نظر همدلی و رشد اخلاقی ضعیف هستند و ارتباط­‌های بین­‌فردی آنان مختل است (مارتین و هافمن، ۱۹۹۰). تعجب­‌آور نیست که مصرف مواد مخدر نیز در میان آنان رایج است.

انواع رفتارهای کودکان مبتلا به اختلال در سلوک

چگونه می­‌توانیم چنین برون­‌ریزی سرکشانه­‌ای را بهتر بشناسیم؟ لوبر، فن­کامن و موگان (۱۹۹۳) حدود ۵۰۰ پسر ۳ تا ۱۶ ساله را در دوره­‌ای سه ساله مورد بررسی قرار دادند و سه شاخه یا قوس رشدی را که به اختلالات رفتار ایذایی ختم می­‌شوند، شناسایی کردند. براساس نظر لوبر و همکاران این سه شاخه بدین شرح است:

1ـ شاخه رفتارهای آشکار شامل آن دسته اعمال ضداجتماعی است که مشخصه اصلی آنها درگیری و رودررویی با دیگران همانند جنگیدن، جر و بحث کردن و کج­‌خلقی است.

2ـ شاخه رفتارهای ناآشکار شامل اعمال مخفی از قبیل دزدی، مدرسه­‌گریزی و دروغ­گویی است.

3ـ سومین شاخه، درگیری زودهنگام با مراجع قدرت (مثل لجبازی و نافرمانی) است.

کمترین تخلف در پسران شاخه رفتارهای آشکار و درگیری با مراجع قدرت مشاهده شد در حالی که افراد با بیشترین میزان خلاف­‌های خشن، طی این سال­‌ها در نمره­‌های هر سه شاخه افزایش نشان دادند.

محققان ممکن است بتوانند انواع سبب­‌شناختی این اختلال را بیشتر بشناسند و در نتیجه ممکن است معلوم شود که گروهی از کودکان به­ صورتی متفاوت به اقدامات درمانی و اصلاحی پاسخ می‌‌دهند.

شناسایی زودهنگام این اختلال و انجام اقدامات درمانی و اصلاح رفتاری برای این کودکان اهمیت بسیار زیادی دارد. این اختلال می‌تواند علل متعددی داشته باشد که با ارزیابی و تشخیص متخصصان می‌توان آنها را شناسایی کرده و تا حد زیادی با روش‌های گوناگون درمانی تأثیر این علل را کاهش داد.

اختلال سلوک و نقش خانواده در بروز آن

تعیین میزان سهم خانواده در بروز مشکلات رفتاری و اختلال سلوک اهمیت زیادی دارد. خانواده نخستین زمینه اجتماعی کودک اسـت و والدین به میزان زیادی در کسب قابلیت‌هـای اجتمـاعی نظیــر مهارت خـــودتنظیمی و مهــارت‌هـــای درون‌فــردی فرزندانشان سهیم هستند.

بدون شک، خانواده‌هایی که در آنها تعارض، تربیت ضعیف، تعاملات خانوادگی سـرد و عدم پاسخگویی به نیازهای کودک وجود دارد، نقـش بارزی در پدیدآمدن آسیب‌های روانـی دارنـد. عـلاوه بـر آن، ارتباطـات خـانوادگی غیرپاسـخگو و طـردکننـده تأثیرات سوء ژنتیکـی و مزاجـی را تـشدید مـی‌کننـد.

همچنــین عوامــل تربیتــی محافظــت‌کننــده شــامل همراهی کردن کودک در فعالیـت‌هـا، مـدیریت زمـان کودک و وضع قوانین شفاف در پیشگیری مؤثر است. همچنین عوامـل خـانوادگی نظیـر سـطح نظـارت پـایین والـدین، خـانواده‌هـای تـک‌والـدی، اصـول تربیتـی و پرورشی ناکارآمد، زمینه را برای بروز انواع آسـیب‌هـای اجتماعی و اختلال سلوک و نقش خانواده در بروز آن مستعد می‌سازند.

والـدین نـه تنهـا بـا رفتارهای غیرمنطقـی خـود کودکـان را تحریـک مـی‌کنند، بلکه با وضع قوانین نامناسب، وضعیت را وخـیم‌تر نیـز مـی‌کننـد. بـرای مثـال، مطالعـه‌ای نـشان داد والدینی که اغلـب از تنبیـه فیزیکـی اسـتفاده کـرده و سطح پایینی از عطوفت و گرمی را نـشان مـی‌دهنـد و قوانین غیرقابل توضـیح و غیرقابـل اسـتدلال را بـرای فرزندانشان بـه کـار مـی‌گیرنـد، کودکـانی بـا وجـدان و هوش اخلاقی پایین تربیت می‌کنند که البتـه ایـن کودکـان سطح بالایی از مشکلات اجتماعی را دارند.

البته علاوه بر ویژگی‌هـای فـردی و خـانوادگی، عـواملی بیرون از چرخه خانواده وجود دارنـد کـه مـی‌تواننـد رفتار کودک را تحت تأثیر قرار دهند. ادبیات پژوهـشی مربوط به این زمینه نـشان مـی‌دهـد کـه افـراد دارای اختلالات رفتــاری، مجموعــه‌ای از عوامــل اجتمــاعی نامطلوب نظیر سطح اقتصادی پایین، بی‌ثباتی محـل اقامت، زندگی در مکان‌های شلوغ و خشونت اجتماعی را در کارنامه خود دارند (مک کابی، لوچینی، هاگ و هازن، ۲۰۰۵).

پدر و مادر در حال نزاع در حضور کودکان

پژوهش‌ها در مورد نقش خانواده در بروز اختلال در سلوک چه می‌گویند؟

والدین با شناخت اثرات سوء رفتارهای تربیتی بر ایجاد مشکلات رفتاری در فرزندان نسبت به پیامد اعمال خود بینش بیشتری پیدا می‌کنند. شناخت ویژگی‌های کودکان دچار اختلالات رفتاری از یک سو و آگاهی از نقش خانواده در بروز چنین مشکلاتی، در تنظیم رفتاری و تربیت مناسب کودکان تأثیر دارد.

استفاده از سلاح در نزاع میان والدین

وقوع و مشاهده استفاده از سلاح در خشونت­‌های میان والدین ممکن است تأثیر قوی در اختلال سلوک داشته باشد (ویدام، ۱۹۹۷). جوریلس و همکارانش (۱۹۹۸) طی پژوهشی ارتباط بین چاقو و اسلحه­‌کشی و خشونت­‌های بین والدین با اختلالات رفتاری کودکان را بررسی کردند.

نمونه تحقیقی آنها از بین کودکانی انتخاب شد که ارتباط­‌های والدین آنها همراه با خشونت بود. تعدادی از بچه­‌ها شاهد استفاده والدینشان از سلاح بودند، عده­‌ای شاهد آن نبودند اما استفاده از اسلحه را گزارش کردند و سومین گروه خانواده­‌هایی بودند که مادر استفاده از سلاح را گزارش نکرد.

جالب است که در خانواده­‌هایی که خشونت با سلاح رخ داده و کودک شاهد آن بود، کودکان نسبت به گروهی که شاهد خشونت با استفاده از اسلحه نبودند، مشکلات رفتاری بیشتری داشتند. خشونت زناشویی در احتمال بروز اختلال رفتاری کودکان مؤثر بود و به­ نظر می­‌رسد وقتی خشونت بین والدین با استفاده از سلاح صورت می­‌گیرد، اوضاع بدتر می­‌شود.

تاثیر الگوهای تعامل والد – کودک

باید نگاه دقیق­‌تری به الگوهای خاص تعامل والد ـ کودک که گفته می­‌شود با رفتار ضداجتماعی رابطه دارد، بیندازیم. پترسون (۱۹۸۲) و همکاران (پترسون، چمبرلین و رید، ۱۹۸۲) با تحقیق خود امکان این کار را فراهم کرده­‌اند.

آنها با مشاهده والدین و فرزندان مبتلا به اختلال سلوک نشان دادند که این والدین در تربیت مناسب فرزندان خود مشکل داشتند. بر اساس تحلیل پترسون، والدین این کودکان رفتارهای مثبت و منفی را به­ صورت ناهماهنگ پاداش می­‌دادند.

به ویژه والدین اغلب رفتارهای زورگویانه کودک مانند پرتوقعی، سرپیچی، داد زدن و جدل کردن را تقویت می­‌کردند (برای مثال با توجه یا خنده). به این ترتیب، کودک استفاده از رفتار زورگویانه را در پی تقویت والدین می­‌آموزد.

همراه با گذشت زمان کودک حتی می­‌آموزد که بیشتر زور بگوید که رفتارش احتمالاً تا حد کتک زدن و تعرض کلامی شدت می­‌یابد. در این بین رفتار مثبت کودک اغلب نادیده گرفته شد یا به­ صورت مناسبی توسط والدین پاسخ داده نشد.

در واقع کودک برای انجام اعمال ضداجتماعی تشویق شد و در آموختن رفتار سازگارانه جایگزین شکست خورد. طبق نظر پترسون مشخصه خانواده کودکان مبتلا به اختلال سلوک، تعاملات زورگویانه است.

نقش ضعف فرزندپروری در اختلال سلوک کودکان

ضعف مهارت‌های فرزندپروری

پترسون مدعی است که مهارت­‌های فرزندپروری ضعیف موجب بروز و تشویق رفتارهای ضداجتماعی کودک می­‌شود. تحقیقات شواهدی در تأیید این نوع مفهوم‌­سازی از نقش والدین در مشکلات سلوک کودکان فراهم کرده است.

فرزندپروری به­ سبک تعامل زورگویانه در ۷۰۸ خانواده بررسی شد که تعدادی از آنها دوقلوهای یک‌تخمکی (۹۳ خانواده) و دوتخمکی (۹۹ خانواده) داشتند (ریس و همکاران، ۱۹۹۵). این محققان گزارش کردند که تقریباً ۶۰ درصد از واریانس رفتار ضداجتماعی نوجوان را شیوه فرزندپروری متعارض و منفی والدین تبیین می­‌کند.

بالاخره با انجام تحقیقاتی معلوم گردید که فراوانی طلاق با بروز اختلال سلوک مرتبط است (راتر و کوینتون، ۱۹۸۴). اما طلاق تنها عامل مؤثر در این اختلال نیست، بلکه شواهدی وجود دارد که والدین و خانواده­‌هایی با ویژگی­‌های خاص (و نه خود طلاق فی­‌نفسه) در پیدایش اختلال سلوک مؤثر هستند.

کلام پایانی اختلال سلوک و نقش خانواده در بروز آن

صرف­ نظر از علت اختلال سلوک، وقتی کودکان مبتلا به آن به دوران بزرگسالی می­‌رسند، چه بر سرشان می­‌آید؟! مطمئناً با ورود این کودکان به دوره بزرگسالی مشکلات رفتاری و اعمال آسیب به دیگران گسترش پیدا می‌کند که البته بسته به شرایط خاص هر فرد می‌تواند خفیف تا شدید باشد.

چنانچه بیان شد، الگوهای رفتاری، ارتباطی و تربیتی والدین و جو حاکم بر خانواده می‌تواند به عنوان یکی از عوامل اصلی بروز اختلالات رفتاری در کودکان  همچون اختلال سلوک، نقش ایفا کند.

والدین ممکن است رفتارها یا الگوهای ارتباطی با فرزندانشان داشته باشند که در بروز مشکلات رفتاری همچون سلوک و پرخاشگری مؤثر باشد ولی خود از آنها آگاه نباشند.

به همین دلیل آگاهی والدین از ویژگی‌های خانوادگی و رفتاری آسیب‌زایی که عواطف، افکار و رفتار کودک را دچار مشکل می‌کند، اهمیت زیادی دارد. والدین با این آگاهی می‌توانند جنبه‌هایی از رفتار خود با کودکان را اصلاح کرده و در راستای پیشگیری یا کاهش اختلالات رفتاری در کودکان گام بردارند.


منابع:

کندال، فیلیپ سی. (۱۳۸۹). روانشناسی مرضی کودک (ترجمه بهمن نجاریان و ایران داودی). تهران: انتشارات رشد.

کمیجانی، مهرناز. (۱۳۸۸). گذري بر راهبردهاي درمانی اختلال سلوك. تعلیم و تربیت استثنایی. شماره ۹۵ و ۹۶ – آبان و آذر. ۴۰ – ۴۵.

Reiss,D , Hetherington, E.M,R, How, G.W., Simmens, S,J, Henderson S,H. , O Connor, t.j, Bussell,D,A, Anderson, E.R., & Law, T. (1995). Genetic question for General Psychiatry, 52, 925 – 936.

Hetherington, E.M, T. & O Connor, T. (1993). Divorce: challenges, changes, and new chance. In F. Walsh (ed), normal family processes (2nd ed, pp. 208 – 234. New York: Guilford press.

https://childmind.org/guide/quick-guide-to-conduct-disorder/


author-avatar

درباره محمدعلی فلاح نژاد

جناب آقای فلاح نژاد کارشناس ارشد روانشناسی عمومی می باشد. حیطه علاقه و فعالیت او مرتبط با حوزه ی کودک است. به اعتقاد او رشد مناسب فکری و رفتاری کودکان اهمیت زیادی در شکل گیری شخصیت بزرگسالی و در نهایت بوجود آمدن جامعه ای سالم و پویا دارد. خانواده و مدرسه از جمله مهمترین و موثرترین بسترهایی می باشند که سیستم رفتار و افکار کودکان را در طول دوران رشد تشکیل داده و سازماندهی می کنند، از همین روی آگاهی والدین و مسئولان آموزشی و تربیتی از ویژگی ها، مشکلات و حساسیت های کودکان در سنین مختلف و شناخت نقش و کارکردهای خود در راستای رشد و پرورش فکری و رفتاری کودکان در هر جامعه ای ضرورت زیادی دارد. با توجه به اهمیت این مسئله او در تلاش است تا مهمترین و کاربردی ترین مباحث مرتبط با کودک را در اختیار خانواده ها و مسئولین مراکز آموزشی قرار دهد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *