اختلال سلوک به عنوان یکی از اختلالات رفتاری در کودکان میتواند پیامدهای ناگواری برای آنها، والدین و اجتماع داشته باشد. ما در مطلب دیگری به نقش خانواده در بروز اختلال سلوک در کودکان پرداختیم. در این مقاله از مجله تخصصی آریاکید میخواهیم به درمان خانواده محور برای بهبود و درمان اختلال سلوک کودکان بپردازیم.
برخی عوامل موثر در ایجاد اختلال سلوک کودکان و سهم خانواده
از جمله عواملی که اغلب اوقات با خطر ظهور اختلال سلوک کودکان مرتبط است، خصوصیات خود کودک، والدین وی و تعامل کودک و والد است. از طرف دیگر محققان دریافتهاند که مشکلات تحصیلی و هوشی عوامل پیشبینیکننده بروز اختلال سلوک هستند. (وست، ۱۹۸۲) اما بسیاری از کودکان با تواناییهای ضعیف تحصیلی هستند که دست به اعمال ضداجتماعی نمیزنند.
از دیگر جنبههای خطرساز در کودک میتوان به نارساییهای شناختی و زیستی اشاره کرد. در همین راستا بایستی درباره شیوه کودک برای معنا دادن به محیط خود (پردازش شناختی) به عنوان یک عامل دخیل در اختلال سلوک کودکان شناخت دقیقتری کسب کنیم.
کودکان پرخاشگر اغلب نقایص شناختی دارند (سگوین، فیل، هاردِن، تِرِمبلی و بولریس، ۱۹۹۵). آنان فاقد مهارت حل مسئله هستند (اسپیواک و شور، ۱۹۸۲) و در مقیاسهای توانایی ارائه راه حلهای گوناگون برای مسائل، نمره پایین میگیرند.
همچنین به نظر میرسد که کودکان مبتلا به اختلال سلوک نسبت به کودکان غیرمبتلا، بیشتر احتمال دارد برای حل مشکلات بینفردی به راه حلهایی بیندیشند که در نظر دیگران پرخاشگرانه است و کمتر احتمال دارد که به راه حلهای مناسب اجتماعی فکر کنند (فیشلر و کندال، ۱۹۸۸).
تحریفات شناختی در تعاملات اجتماعی
کودکان پرخاشگر یا کودکان مبتلا به اختلال سلوک هنگامی که به تعاملات اجتماعی فکر میکنند، دستخوش تحریفات شناختی میشوند. داج (۱۹۸۵) این تمایل را در یک سلسله پژوهش اثبات کرد. او به کودکان تصاویر ویدئویی نیم تنه کودکی را نشان داد که در حال انجام کاری با پیامد منفی بود.
در تعدادی از نوارها نیت هنرپیشه (کودک پرخاشگر) که باعث پیامد منفی میشد، مبهم بود. سپس از کودکان شرکتکننده در تحقیق خواسته شد رفتار هنرپیشه را توجیه و تبیین کنند.
بررسیها نشان داد که پرخاشگرها بیش از کودکان غیرپرخاشگر احتمال داشت که در نوارهای ویدئویی مبهم، نیت هنرپیشه را خصمانه بدانند؛ یعنی هنرپیشه به عمد باعث پیامد منفی شده است!
برعکس، غیرپرخاشگرها بیشتر احتمال داشت اعمال مبهم را تصادفی قلمداد کنند. برای تشریح این تحریف شناختی مثالی میزنیم. فرض کنید دستگاه پخش جیبی جدیدی دارید. در راه مدرسه مدت کوتاهی آن را به دوستتان قرض میدهید. وقتی آن را برمیگرداند، گوشیهایش دیگر خوب کار نمیکند. چه بلایی بر سر آن آمده است؟
درصد زیادتری از کودکان پرخاشگر در مقایسه با کودکان غیرپرخاشگر احتمال دارد بگویند که آسیب به عمد ایجاد شده است؛ مثلاً ممکن است بگویند «این کار را کرد که مرا عصبانی کند» یا «از روی حسادت این کار را کرد».
غیرپرخاشگرها بیشتر تمایل دارند خرابی گوشی را به علل دیگری غیر از نیات خصمانه کودک دیگر نسبت دهند و ظاهراً بیشتر تمایل دارند بپذیرند که به هرحال چنین اتفاقهایی رخ میدهد.
به طور خلاصه، یافتههای تحقیق مذکور به این نتیجه رسید که کودکان پرخاشگر نوعی سوگیری اسنادی خصمانه دارند: وقتی موقعیت مبهم است، آنان معمولاً انگیزههای منفی را به سایرین نسبت میدهند. این تحریف ممکن است کودک پرخاشگر را وادار به مقابله به مثل کند و به یک دور باطل منجر شود.
نقش اساسی خانواده در بروز اختلال سلوک کودکان
خانواده را باید اولین زمینه برای روند اجتماعی شدن کودکان به حساب آورد و یافتههای تحقیقات متعدد، حاکی از آن هستند که خانواده عاملی مهم در ایجاد اختلال سلوک کودکان است. (برای مثال جوریلز، بورگ و فاریس، ۱۹۹۱) مهمترین ویژگیهای خانوادگی که در بروز نشانههای اختلال سلوک و رفتار پرخاشگرانه مؤثر است بدین شرح میباشد:
۱. انحراف رفتاری والدین
۲. طرد فرزندان
۳. زورگویی والدین
۴. فقدان انضباط و تأدیب مناسب یا بدسرپرستی فرزندان
۵. تعارض زناشویی و طلاق (هترینگتون، لا و اوکانر، ۱۹۹۳).
خانواده کودکان مبتلا به اختلال سلوک
والدین کودکان مبتلا به اختلال سلوک، خود اغلب انحرافات رفتاری، ناسازگاری، خشم و گاهی سابقه کیفری دارند. تعارض آشکار زناشویی ممکن است در رفتار مخالفتورزی کودکان نقش داشته باشد (مان و مکنزی، ۱۹۹۶) و بسیاری از کودکان مبتلا به اختلال سلوک، والدی با شخصیت ضداجتماعی دارند (راتر و کوینتون، ۱۹۸۴).
الگوهای شدیدتر مانند سابقه کیفری و میخوارگی بهویژه در پدر، کودک را در معرض خطر خاص ابتلا به اختلال سلوک قرار میدهد (رابینز، ۱۳۵۶؛ وست، ۱۹۸۵).
اینکه به نظر میرسد جداسازی از پدر ضداجتماعی نمیتواند کودک را در مقابل این خطر محافظت کند، شاید حاکی از سیر علّی ژنتیکی باشد، با اینکه پدر ممکن است موجب تضعیف شیوههای تربیتی و انضباطی کودک شده باشد.
تاثیر شیوه تربیتی در ایجاد اختلال
گفته میشود شیوههای فرزندپروری در ایجاد اختلالات رفتاری در کودکان نقش دارند. والدین کودکان مبتلا به اختلال سلوک معمولاً به کودکان خود به شیوهای زورگویانه و منفی پاسخ میدهند. هر چند بررسی و اندازهگیری دقیق تدابیر والدینی مشکل است اما به نظر میرسد ارتباطی قوی میان ارتباط منفی کودک ـ والد و کردار ضداجتماعی کودکان وجود دارد (لئوبر، ۱۹۹۰).
یک شکل جدی از منفیگرایی والدین آزار جسمی است. در پژوهشی در ایالات متحده که روی ۵۸۴ جوان سفیدپوست و آمریکایی آفریقاییتبار انجام شد (کلاسهای ۱ تا ۴) معلوم شد آنهایی که از لحاظ جسمی مورد آزار قرار گرفته بودند، به طور معنیداری بیش از کسانی که مورد آزار جسمی قرار نگرفته بودند، مشکلات سلوک داشتند (داج، پتیت، بیتس و والنت، ۱۹۹۵).
این دادهها این موضوع را مطرح میکند که تجربه آزار دیدن، دنیا را نزد این کودکان مکانی خطرناک میسازد که در آن پرخاشگری، شیوهای ممکن برای حل مشکلات است. بررسی پسران دانمارکی که پدران میخواره و سوابق آزار جسمی شدید توسط پدر داشتند، پیشبینیکننده عمده صفات ضداجتماعی در این پسران بود (پولاک و همکاران، ۱۹۹۲).
درمان های خانواده محور برای کودکان مبتلا به اختلال سلوک
والدين به دليل نفوذ و تماس بيشـتر بـا كودكـان مـیتواننـد در اجرای مداخلات رفتاری در محـيط طبيعی زنـدگی كـودک نقـش بسزايی داشته باشـند. بـه همـين دليـل در دهـههـای اخيـر توجـه روزافزونی به گنجاندن آموزش مديريت والدين در طرحهای درمانی اختلالات روانشناختی شـده اسـت.
خـانواده شـبكهای از ارتباطات است كه در آن والدين و كودكان در فرآيندی دوسـويه بـا هم تعامل دارنـد. در ايـن مجموعـه، طـرفين قادرنـد تـأثيرات بـس شگرفی بر يكديگر داشته باشند. با تأمل در كيفيت روابط والـدين و كودک و موشكافی در آن میتوان به نقش حساس آنها در ارتباط با كودک پی برد (شاو و همکاران، ۲۰۰۹).
در دهههای اخير روانشناسان تأكيد بسياری بر روابط كودک بـا مراقبانش داشتهاند. آنها واكنشهای متقابل را اساس رشد عـاطفی و شناختی كودک ذكر كردهاند. همانطور كه واكنشهای والد قـدرت اثرگذاری بسياری بر كودک دارد، رفتارها و خلق و خوی كودک نيز میتواند بر رفتار و عواطف والد نسبت بـه فرزنـدش تـأثير فـراوان داشته باشد.
درمان خانواده محور چیست؟
درمان خانواده محور (Family-based treatment) (FBT) یکی از موفقترین درمانها برای اختلالات رفتاری در کودکان است. FBT یک درمان خاص است که از دستورالعمل پیروی می کند و در یک محیط سرپایی توسط والدین تحت نظارت متخصصان آموزش دیده ارائه میشود.
درمان خانواده محور یا خانواده درمانی شکلی از درمان است که مشکلات روانی و درمان آنها را از نظر تعاملات بین اعضای خانواده میبیند. خانوادهها به عنوان یک واحد یکپارچه و به هم پیوسته در نظر گرفته میشوند که در آن عملکرد روانی و رفتاری تحت تأثیر تک تک اعضای خانواده به صورت فردی و جمعی به عنوان یک سیستم کامل است.
در این روش، تمرکز بر الگوهای روابط و ارتباطات بین اعضای خانواده است. به عنوان مثال، هنگامی که یک کودک مشکل رفتاری دارد، خانواده درمانگر احتمالاً مشکلات کودک را در زمینه بزرگتر سیستم خانواده درک میکند، نه کمبودهای فردی او.
در طول خانواده درمانی، درمانگران از سرزنش هر یک از اعضای خانواده به خاطر مشکل اجتناب میکنند و در عوض به خانواده کمک میکنند تا به روشهای جدید و متفاوتی که ممکن است عملکرد را بهبود بخشد، تعامل داشته باشند.
خانواده درمانی میتواند در درمان تعدادی از اختلالات رفتاری از جمله اختلال سلوک کوذکان مفید باشد. درمان خانوادهمحور دارای انواع مختلفی است.
درمان رفتاری خانواده محور
در درمان رفتاری مبتنی بر خانواده، والدین با تغییر رفتار خود الگوی مثبتی برای کمک به فرزندانشان در تغییر رفتار در درازمدت قرار میدهند. یکی از اجزای مهم این نوع درمان، آموزش والدین در زمینه مدیریت کودک و مهارت های حل مسئله است.
درمان رفتاری مبتنی بر خانواده – فقط والدین
والدین اغلب بخش مهمی از درمان برای کودکان هستند، و در درمان مبتنی بر خانواده، تحقیقات نشان داده است که در درمان کودکان مبتلا به چاقی یا مشکلات اضافه وزن، اغلب میتواند مفید باشد که فقط والدین (والدین) را در روند درمان قرار دهیم. اتخاذ این رویکرد اغلب شامل تمرین الگوسازی، شناسایی پاداشها، اجرای پیامدها و توجه بیشتر به نحوه تقویت رفتارهای کودکان است.
درمان خانوادگی مبتنی بر والدین به ویژه زمانی که به یک برنامه غذایی یا سبک زندگی برای کودکان مبتلا به چاقی یا مشکلات اضافه وزن اضافه شود، مؤثر بوده است.
خانواده درمانی کارکردی
خانواده درمانی کارکردی (FFT) یک درمان مبتنی بر خانواده است که برای کمک به جوانان با مشکلات رفتاری ایجاد شده است و در درمان اختلالات مصرف مواد در نوجوانان موثر است.
هدف در خانواده درمانی کارکردی ایجاد انگیزه در نوجوانان و خانوادههای آنها برای کاهش منفیگرایی در خانواده و ایجاد مهارتهایی در هر یک از اعضای خانواده برای کاهش رفتارهای مشکل ساز با استفاده از ارتباطات، فرزندپروری موثر و مدیریت تعارض است.
تاثیر برنامه آموزش والدین
مطالعات مختلفی كارآمـدی برنامـههـای آمـوزش والـدين را آزمايش كردهاند. بازبينیهای متعدد نشان میدهد كه آموزش والدين بــه طــور كلی تــأثير مثبتـی بــر والــدين و كــودک دارد. شــماری از نويدبخشترين رويكردها در خصوص درمـان اختلال سلوک کودکان نيـز مستلزم مداخله در مورد والدين و اعضای خانواده كودكـان اسـت.
اسمارت (۲۰۰۱) در پژوهشی دريافت غالبـاً میتـوان از چگـونگی تعامل والد ـ كودک به عنـوان پـيشبينـیكننـده مشـكلات رفتـاری كودكان استفاده كرد. تعاملهايی كه معمولاً همراه با خصومت متقابل، بدبينی و مهار بيش از حد خشونت هستند، در بسياری از آسيبهـای دوران كودكی دخيل هستند.
نتايج پژوهشی نشان داد آموزش مـديريت بـه والـدين باعث كاهش بيشفعالی، نافرمانی و رفتار پرخاشگرانه كودک دچار اختلال نقص توجه ـ بيشفعالی میشود، همچنين رفتار والـدگری را بهبود و استرس والدين را كاهش میدهد (دانفورث و همکاران، ۲۰۰۶).
تاثیر آموزش مدیریت والدین
آموزش مدیریت والدین (PMT) که براساس یادگیری اجتماعی طراحی شده، راهکارهای مؤثر و قابل استفاده در درمان کودکان دچار رفتارهای ناسازگارانه است.
در PMT به والدین آموزش داده میشـود کـه چگونـه تعــاملات مثبــت بــا کودکانــشان را افــزایش داده و از تعارضات بکاهند و از روشهای نامناسـب فرزنـدپروری بپرهیزند.
آموزش مدیریت والدین، دربرگیرنده تقویـت مثبت، اعمال نظـم و مقـررات غیـرخـشن، نظـارت و سرپرستی مؤثر و حل مشکلات به صورت مسالمتآمیز است.
هدف اینگونه برنامههای آموزشی افزایش رفتارهای مثبت در والدین، کاهش تکنیکهای انضباطی خشن (مانند محروم کردن) و جایگزین کردن تکنیکهای غیرخشن و به کارگیری مهارت حل مسئله است.
محورهای برنامه آموزش والدین
آگاهی والدین از محورهای اصلی این برنامه درمانی در تنظیم رفتارها و اصلاح سیستم تربیتی و ارتباطیشان (در رابطه با کودکان) و درمان اختلال سلوک کودکان اثرگذار است.
برخی از مهمترین محورهای این برنامه درمانی که بایستی با مشارکت و آگاهی والدین انجام گیرد، بدین شرح است:
۱. کاهش ارتباط با همتایان بزهکار
۲. کـاهش روشهای نامناسب فرزندپروری
۳. آمـوزش مهـارت حـل مسئله و آموزش مدیریت والـدین
۴. کسب مهارت خودتنظیمی، مهارتهای کنار آمدن و ابراز وجود
۵. مهـارتهای کنترل خشم
۶. نظـارت و نظـاممند
حرف آخر درمان خانواده محور اختلال سلوک
اختلال سلوک یکی از اختلالات رفتاری در کودکان است که رشد کودک و مهارتهای او را در تمام ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی مختل میسازد.
عوامل مختلفی در ایجاد اختلال سلوک در کودکان نقش دارند. خانواده یکی از عوامل مهم در ایجاد اختلال سلوک کودکان است. به همین دلیل روشهای درمان خانواده محور تاثیر زیادی در درمان این اختلال دارد.
الگوهای معیوب تربیت کودک و نوجوان خانوادهها تاثیر مستقیمی بر ایجاد انواع اختلالات رفتاری از جمله اختلال سلوک کوذکان دارد.
در روش آموزش والدین از طریق تاکید بر تقویـت مثبت، با استفاده از روشهای غیرخشن ایجاد نظم، نظـارت و سرپرستی تاثیرگذار و حل مشکلات و چتاشها به صورت مسالمتآمیز و دوستانه، برای درمان اختلال سلوک اقدام میشود.
برنامه آموزش والدین یکی از روشهای درمان خانواده محور است که با استفاده از وجوه مختلف مثل بهبود مهارتهای پایه مثل مهارت حل مسئله و مهارت خودتنظیمی به درمان اختلال سلوک کوذکان کمک میکند.
منابع:
کمیجانی، مهرناز. (۱۳۸۸). گذری بر راهبردهای درمانی اختلال سلوک. شماره ۹۵ و ۹۶ – آبان و آذر ۱۳۸۸. ۴۵ – ۴۰.
کندال، فیلیپ سی. (۱۳۸۹). روانشناسی مرضی کودک (ترجمه بهمن نجاریان و ایران داودی). تهران: انتشارات رشد.
Carr A. Family therapy, concepts, process and practice. New York, Wiley 2007.
Sadeghi A. efficacy of parents management training on family function and quality life and symptoms of children with ADHD. shahid beheshti university. 2008(thesis in Persian).
Patterson J, Mockford C, Stewart-Brown S. Parents perceptions of the value of the Webster–Straton parenting program: A qualitative Study of a general practice based initiative child, care, health & development. Journal of Child Psychology 2005;31: 53-64.
Gill AM, Hyde L, Shaw DS, Dishion TJ, Willson MW. Clinical child adolescents psychology, the family checkup in early childhood: A case study of intervention process, Psychological University of Virginia. htpp:// ndltd.com. Accessed 2011 may13, 2009.
Reiss,D , Hetherington, E.M,R, How, G.W., Simmens, S,J, Henderson S,H. , O Connor, t.j, Bussell,D,A, Anderson, E.R., & Law, T. (1995). Genetic question for General Psychiatry, 52, 925 – 936.
Hetherington, E.M, T. & O Connor, T. (1993). Divorce: challenges, changes, and new chance. In F. Walsh (ed), normal family processes (2nd ed, pp. 208 – 234. New York: Guilford press.
https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/15374416.2014.963854